نویسنده: محمد غفارنیا




 

در سال هشتم هجری قمری به پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر دادند، دوازده هزار سوار در سرزمین یابس جمع شده و با یكدیگر عهد بسته‌اند، كه تا پیامبر و علی را نكشند و جماعت مسلمانان را پراكنده نسازند، از پای ننشیند.
پیامبر گرامی هم مهاجران و انصار را باخبر ساخت. بعد از آمادگی كامل مسلمانان، حضرت، ابوبكر را با افراد بسیاری و دستوراتی نزد آنها فرستاد؛ ولی ابوبكر پس از مدتی گفتگو با دشمن، بدون نتیجه بازگشت.
این بار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عمر را مامور جنگ كرد؛ اما عمر هم بعد از مذاكره با دشمن، با دلی آكنده از ترس بازگشت. سرانجام پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، علی ابن ابی طالب (علیه السلام) را با گروهی از مهاجران و انصار و با دستورات خاصی، به نبرد علیه آنها اعزام داشت. امیرالمومنین (علیه السلام) با شتاب به سوی دشمن حركت كردند و راهی را غیر از راه عمر و ابوبكر برگزیدند. ایشان حركت شبانه را تدبیر كرده بودند، تا آن كه صبحگاهان دشمن را در محاصره گرفتند. نخست اسلام را بر آنها عرضه داشتند؛ اما چون نپذیرفتند، هنوز هوا روشن نشده بود كه به آنها حمله كردند و جماعتشان را در هم شكستند. عده‌ای را كشتند و زنان و فرزندانشان را اسیر و اموال فراوانی را به غنیمت گرفتند.
هنوز مرزبانان اسلام به مدینه باز نگشته بودند كه سوره والعادیات نازل شد. پیغمبر خدا در آن روز وقتی برای نماز صبح آمدند، این سوره را در نماز تلاوت فرمودند. بعد از نماز اصحاب عرض كردند: این سوره‌ای است كه ما تا به حال نشنیده ایم.
فرمود: آری، علی بر دشمنان پیروز شد و جبرئیل دیشب با آوردن این سوره به من بشارت داد.
چند روز بعد، علی (علیه السلام) با غنایم و اسیران بسیار به مدینه وارد شد و پیامبر خدا نیز با اصحاب در بیرون از مدینه، علی (علیه السلام) را استقبال فرمود. (1)

پی‌نوشت‌:

1-خلاصه‌ای از تفسیر علی بن ابراهیم، همچنین ر. ك: ج10. ص528و تفسیر نمونه: ج27. ص240.

منبع مقاله :
غفارنیا، محمد، (1387) 142 قصّه از قرآن: همراه با شأن نزول آیاتی از قرآن، قم: جامعه القرآن الکریم، چاپ اول